معرفی الگوی مدیریت پسماند روستای سالکده
تجربهی فناوریهای کوچکمقیاس در مدیریت پسماند روستایی

بیستم فروردین سال 1401، خبر نصب زبالهسوز کوچکی در روستای 530 خانواری با نام «سالکده» از بخش کیاشهر استان گیلان به صورت رسمی اعلام شد، این اولین باری بود که مردم گیلان چیزی دربارهی زبالهسوز روستایی میشنیدند. تصویر مشخصی در حال بازنمایی بود؛ روستایی که زبالهسوز دارد! اما گروه کوچک محلی که این زبالهسوز، نتیجهی تلاشهای آنهاست، اصرار دارند روایت تلاشهایشان در این تصویر خلاصه نشود. آنها پیش از اینکه اساساً امکانی با عنوان ِ«زبالهسوز کوچک مقیاس» را بشناسند یا بدانند استفاده از چنین فناوری پرطمطراقی، برای یک روستا، امکانپذیر است، به سراغ مسالهی دفنگاه حاشیهی روستا رفته بودند، معضلی که بهداشت محیط وسلامت ساکنین روستا را تهدید میکرد و رو به گسترش بود. این گروه موفق شدند با برداشتن گامهایی موثر و ارتباط رودررو با ساکنین روستا، نوعی بسیج مردمی برای تغییر عادت ِریختن زباله در محل دفن روستا ایجاد کنند و با جلب حداکثر مشارکت، مردم روستا را آموزش داده و آنها را قانع کردند تا زبالههای تر خانگی را به شیوهی پشتهسازی یا خاکچال در باغچههای خانه دفن کنند و بدین ترتیب زبالههای تر روستا که حدود هفتاد درصد پسماندهای خانگی است، از چرخهی انتقال حذف شد. زبالههای باارزش که به صورت تفکیکشده درآمدند، از مردم با قیمتی بالاتر از خریداران دیگر، خریداری شد و در نهایت این زبالههای غیرقابل بازیافت، عفونی و بیارزش بود که به معضل نهایی تبدیل شد و به راهکارِ نهایی زبالهسوز انتقال یافت. در این جریان، همهی ظرفیتهای مردمی و نهادهای محلی مرتبط با روستا به کار گرفته شد و فناوری در مرحلهی آخر به خدمت این حرکت، درآمد.
نگارش این گزارش، سه سال پس از نصب زبالهسوز و اثبات پایداری و کارآمدی آن آغاز شد. زمانی که آوازهی موفقیتهای چشمگیر این زبالهسوز روستایی، مورد تحسین بسیار قرار گرفت. مدیران شهری و روستایی استان گیلان، که سالهاست در مصاف بحران پسماند هستند با یک نمونهی موفق آشنا میشوند که آن را با زبالهسوزش میشناسند. در روستای مجاور سالکده با نام لسکوکلایه که حدود 1500 خانوار جمعیت دارد، هزینههای خریداری یک زبالهسوز کوچکمقیاس از سوی اهالی و خیریّن روستا جمعآوری شد و حالا قرار است پس از اطمینان از حذف پسماند تر خانگی، اجرای کامل تفکیک از مبداء و طی برخی مراحل اداری، این زبالهسوز نیز مورد بهرهبرداری قرار گیرد. گویی «نمونه» در حال تبدیل به یک «الگو» است. اینجا امید بزرگی در حال شکل گرفتن است که یک تجربهی بومی بتواند تبدیل به الگویی فراگیر شود. اما بیمهایی هم وجود دارد و باید به سوالات مهمی در این زمینه پاسخ داده شود: آیا الگوی سالکده قابل تکرار است؟ آیا تامین مالی هزینههای اجرای این طرح به معنای موفقیت در تکرار آن است؟ اساساً چه اقداماتی منجر به این موفقیت شده تا بتوان آنها را تکرار کرد؟ نقاط ضعف آن کجاست؟ در این گزارش میخواهیم از منظر سیاستگذاری به این پرسشها پاسخ دهیم. عنوان نمونهای که مورد بررسی قرار میدهیم را با نام روستایی که در آن اجرایی شده، «نمونهی سالکده» مینامیم.





















